۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

یاد آموزگاران دربند را فراموش نکنیم " رسول بداقي،محمد داوري،هاشم خواستار،عبداله مؤمني،علي پور سليمان و... "


 از دهم شهریور 88 تاکنون،دو سال می گذرد،یعنی از روزی که رسول بداقی،آموزگار و عضو کانون صنفی معلمان،بازداشت گردید. یک هفته پس از آن نیز،محمد داوری،یکی دیگر از کنشگران فرهنگی و عضو سازمان معلمان دستگیر شد.




در روزهای نخست،بسیاری از دوستان و همراهان این دو،از آن میان خود من،چنین می اندیشیدیم که این عزیزان،به زودی آزاد خواهند شد و همچون گذشته،دست بالا،دو- سه ماهی بیشتر،آنها را نگه نخواهند داشت. اما این چنین نشد که هیچ،اکنون دو سال است که این دو،حتی یک روز هم به مرخصی نیامده اند! از همان ماه های نخست نیز،حقوق ماهانه ی آنها را قطع کردند،به تازگی نیز که حکم اولیه ی اخراج رسول بداقی از آموزش و پرورش به خانواده اش داده شد.
 اما پس از دو سال،گویی آهسته – آهسته،زندانی بودن این دوستان و دیگر فرهنگیان ارزنده ای همچون هاشم خواستار و عبداله مومنی،برایمان عادی شده است؛دست کم،من که در وجودم چنین احساسی دارم. از خودم آغاز کردم که به کسی برنخورد. در روزها و ماه های نخست،خبر های این عزیزان را پی گیری می کردم و تا آنجا که می توانستم در همین تارنگار بازتاب می دادم. شاید از به فراموشی سپردن شان واهمه داشتم. اما اکنون،گویی پذیرفته ام که جای این دوستان،باید که در زندان باشد! راستش چرایش را نمی دانم اما واقعیت است. دیگران را هم،بیش و کم،چنین می بینم. نمی دانم،شاید برخی از این کنشگران فرهنگی،هنوز به رسانه و سخن و گفتن و نوشتن،اهمیتی نمی دهند. البته این را می دانم که شماری از آنها،عادت به نوشتن که ندارند هیچ،کارهایی از این دست را،بیهوده می دانند و ناسودمند،و حتی گاه- گاهی به نیشخند می گیرند. برخی نیز می پندارند که بایستی کناره بنشینند تا همواره با شکوه بمانند! چندی پیش،یکی از همین دوستان دربند،نزدیک به سی خودکار بافته شده،به بیرون داده بود تا به دوستانشان بدهد. با خودم گفتم ای کاش،هر کدام از آنها نیز،در فضای همگانی،یادی و سپاسی از او می داشتند. راستی،از بداقی،داوری،خواستار،مومنی،علي پورسلیمان و ... هیچ خاطره ای در یادهایمان نیست؟  
 





۱ نظر:

ناشناس گفت...

تا بوده همين بوده