۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

هاشمی رفسنجانی: ابزارهای جدید اطلاع‌رسانی بیش از هر زمانی مردم را آگاه کرده است

آیت الله هاشمی رفسنجانی می گوید: بیداری مردم ممکن است مثل لیبی گران تمام شود اما بالاخره به نتیجه می‌رسد. علاوه بر کشوری مثل لیبی، این اتفاقان ممکن است جای دیگر هم روی دهد. همانطور که در ۱۵ خرداد اتفاق افتاد رژیم فکر می‌کرد با برخورد تند می‌تواند مردم را عقب براند اما امام خمینی و شاگردان ایشان با حضور در اقصی نقاط ایران،‌ مردم را آگاه کردند و نتیجه این آگاهی، پیروزی انقلاب بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در مراسم تجدید بیعت تعدادی از اعضای مجلس خبرگان در آرامگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیت الله هاشمی رفسنجانی در سخنانی، با تاکید بر آگاهی مردم، گفت: امام از ابتدای مبارزه تاکید داشتند که همت اساسی باید این باشد که مردم آگاه شوند. بدون آگاهی مردم نمی‌شود کاری کرد. جنایت بزرگ استعمار این است که مردم را در جهل نگه داشته است. استعمارگران اگر اطلاعاتی هم به مردم داده‌اند، ‌انحرافی بوده است.
رییس سابق مجلس خبرگان رهبری افزود: من امروز می‌توانم به مرجع عظیم‌الشان خودمان بگویم که ملت اسلام بیش از هر زمان دیگری آگاه شده‌اند. شاید ما نتوانستیم این آگاهی را ایجاد کنیم اما ابزارهای جدید اطلاع‌رسانی این کار را انجام داده است.
وی با اشاره به تحولات جاری در خاورمیانه، گفت: هوشیاری ملت اسلام در اعمال و شجاعت و رفتارشان، بی‌سابقه است این مسأله در عصر جدید و در تاریخ معاصر کشورهای اسلامی، پدیده‌ای نو و مبارک است.
آیت‌الله ‌هاشمی‌رفسنحانی اظهار داشت: بیداری مردم ممکن است مثل لیبی گران تمام شود اما بالاخره به نتیجه می‌رسد. علاوه بر کشوری مثل لیبی، این اتفاقان ممکن است جای دیگر هم روی دهد. همانطور که در ۱۵ خرداد اتفاق افتاد رژیم فکر می‌کرد با برخورد تند می‌تواند مردم را عقب براند اما امام خمینی و شاگردان ایشان با حضور در اقصی نقاط ایران،‌ مردم را آگاه کردند و نتیجه این آگاهی، پیروزی انقلاب بود.
گفتنی است در این مراسم که اعضای مجلس خبرگان حضور داشتند، آیت‌‌الله هاشمی رفسجانی و سید حسن خمینی، پس از قرائت فاتحه بر سر مزار مرحوم سید احمد خمینی،‌ مرحوم آیت‌الله سلطانی طباطبایی، مرحوم آیت‌الله توسلی، مرحوم دکتر بروجردی و همسرآیت الله خمینی‌ برای ادای احترام به شهدای ۷۲ تن، عازم بهشت زهرا شدند.

منبع : كلمه

پیام کانون صنفی معلمان به مناسبت چهارمین سالگشت ۲۳ اسفند ۸۵

                   
                     به نام خداوند جان و خرد
پیام کانون صنفی معلمان به مناسبت چهارمین سالگشت ۲۳ اسفند ۸۵
همکاران ارجمند
  پیشاپیش فرارسیدن جشن بزرگ نوروز را به شما و خانواده ی گرامی تان تبریک می گوییم. امیدواریم  همچون این جشن کهن ملی - جهانی،که نماد رویش و سرزندگی است،در تکاپوی آموزش و آموختن، سرزنده و پویا باشید.
همراهان فرهیخته
 این روزها برای ما فرهنگیان،یادآور روزهای پایانی سال ۸۵ می باشد. روزهای حق طلبی،دادخواهی و اعتراض به تبعیض هاو بی عدالتی ها؛روزهای گردهمایی های باشکوه و به یادماندنی،که بی گمان در تاریخ بیداری و جنبش های حق خواهانه ی جامعه ایرانی،از جایگاه برجسته ای برخوردار است. آن گردهمایی ها،در اعتراض به تصمیم دولت در بازپس گیری لایحه ای انجام پذیرفت که بعدها به نام "قانون خدمات کشوری" معروف شد. قانونی که می خواست تبعیض میان کارکنان دولت را از میان بردارد،اما دولت،پس از مدت ها که فرهنگیان چشم به تصویب و اجرای آن داشتند،ناگهان تصمیم به پس گیری آن نموده بود. ما فرهنگیان در اعتراض به چنین اقدام نادرست و نسنجیده ای،بنا به اصل ۲۷ قانون اساسی،دست به اعتراض و گردهمایی مسالمت آمیز زدیم؛روبروی خانه مردم،که باید محلی باشد برای شنیدن دردها و فریادهای شهروندان. اما متاسفانه،در ۲۳ اسفند ۸۵ حقوق شهروندی ما پایمال گردید و شآن و جایگاه فرهنگ و فرهنگیان،سخت آسیب دید و تن و جان آنها،زخم ها برداشت. با بسیاری از ما،آن چنان رفتار شد که باورناپذیر بود و شمار زیادی دستگیر و روانه زندان شدند. این که آموزگاران یک مملکت،خواستار حقوق برابر با دیگر کارکنان دولت گردند،"گناهی" نمی توانست باشد که این چنین حرمت شان نادیده گرفته شود! ما خواستار منزلت و معیشت فراخور شآن انسانی و صنفی خویش بودیم – و البته هنوز هم هستیم – و در چارچوب قانون،به پیگیری خواست و طلب خود برآمده بودیم. ما،همان پرورش دهندگان فرزندان این مرز و بوم بوده و هستیم،کسانی که بر پایه ی آیین های ملی و دینی مان،باید از ارزش و جایگاه شایسته ای برخوردار باشند. اما متاسفانه،آن روز شآن و منزلت انسانی و حقوق شهروندی ما زیر پا گذاشته شد و به خواست های حق مدارانه ی ما توجهی نگردید.
  برای ما آموزگاران،درد بزرگ آن روز،رفتار کسانی بود که دانش آموز و دانش آموخته ی همین دستگاه آموزشی اند. کسانی که باید یاد می گرفتند حقوق انسانی و قانونی افراد را پاس بدارند. ۲۳ اسفند ۸۵ و رخدادهای تلخ فراموش ناشدنی اش،خبر از ضعف و کاستی های بسیاری می داد که متآسفانه پاره ای دستگاه ها و مسئولان حکومتی از آن رنج می برند. آن روز،برای ما معلمان به ویژه،نارسایی و ناتوانی نظام های آموزشی را آشکارتر ساخت و نشان داد که هدف های آموزشی ما،درست برگزیده نشده اند. در بند ۲ ماده ی ۲۶ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر می خوانیم : " هدف آموزش،رشد کامل شخصیت انسانی،تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های بنیادین خواهد بود. آموزش باید تفاهم،مدارا و دوستی در میان همه ی ملت ها و گروه های نژادی و مذهبی را ترویج کند و به فعالیت های (سازمان) ملل متحد در راه حفظ صلح یاری رساند." اما  دستگاه آموزشی ما،سخت در دست یابی به این هدف ها،درمانده و ناتوان است و اصولآ چنین رویکردی در دستور کارش نیست . از این رو دانش آموختگان آن نیز،در زندگی های شخصی و حرفه ای خویش،دغدغه ی رعایت این مفاهیم بلند انسانی را ندارند و یا آنچنان که شایسته زندگی نوین است،به آن اهمیت نمی دهند.  باری روزهای پایانی اسفند۸۵ و پیامدهای گوناگونش را می توان از زاویه های بسیاری نگریست و واکاوید؛به ویژه در بستر کنش های پرفراز و نشیب اجتماعی ایرانیان،بی گمان این روزها،درخور درنگ و سزاوار وارسی هاست. روشن است که این مهم،فرصت بسیار می خواهد.
 کانون صنفی معلمان،در آستانه ی چهارمین سالگشت ۲۳ اسفند،یک بار دیگر از همه ی فرهنگیان ارزنده ای که با حضور دلیرانه و با شکوه خویش،سرزندگی و پویایی این قشر فرهیخته را به نمایش گذاشتند،سپاسگزاری می نماید و از آنها درخواست دارد یاد،بررسی و روشنگری رخدادهای آن روزها را پیگیر باشند و اهتمام ورزند.
  در پایان بایسته است یادی کنیم از همکاران بزرگوار دربندمان : هاشم خواستار،رسول بداقی،محمد داوری،نبی اله باستان،عبداله مومنی و ... که مدت هاست در زندان بسر می برند. این نوروز دوم است که برخی از این دوستان،جشن نوروز خویش را،به دور از همسر و فرزند در زندان برپا می کنند. 
  کانون صنفی معلمان
  19 /12 /89   

سیستم بانکی به افتی ویرانگر مبتلا شده است

روزنامه “تهران امروز” در سرمقاله خود با عنوان «زنگ‌های خطر برای بانک‌ها و ضرورت چاره‌جویی فوری» نوشت:
گزارش روز چهارشنبه کمیسیون اقتصادی که در جلسه علنی مجلس قرائت شد روشن کننده زوایایی از مبتلا شدن سیستم بانکی به افتی ویرانگر است که چاره‌جویی فوری برای مهار تبعات منفی این افت را ضروری ساخته است.
بدهکار بودن نزدیک به ۷٫۵ میلیون نفر به سیستم بانکی که حاضر به پرداخت بدهی‌های معوقه خود نیستند به معنای این است که از هر ۱۰ ایرانی یک نفر به سیتم بانکی کشور بدهی معوقه دارد و در این میان حدود ۷ میلیون نفر دستکم یک و نیم میلیون تومان به سیستم بانکی بدهی دارند. نزدیک ۴۰ هزار نفر بدهی بالای ۱۰۰ میلیون دارند و انگونه که در مجلس عنوان شد ۹ نفز هم مجموعا رقم نجومی ۱۵۰۰ میلیارد تومان بدهی معوقه دارند که ۷ نفر از این ۹ نفر حاضر به بازپرداخت بدهی خود نیستند. تا پیش از این تصور بر این بود که صرفا برخی بزرگ بدهکاران بانکی با زدوبندهای پیدا و پنهان راه فراری برای خود جسته‌اند تا هر چه بیشتر بازپرداخت بدهی خود را تعویق بیندازند.
اما گزارش مجلس نشان داد که طفره رفتن از بازپرداخت معوقات بانکی به یک اپیدمی تبدیل شده است که از بزرگ بدهکاران به خرده بدهکاران بانکی هم سرایت کرده است. واقعیت این است وقتی افرادی خارج از ضوابط و انگونه که پیشتر رییس دستگاه قضایی خبر داد که برخی وام گیرندگان حتی وثیقه قلابی گذاشته و از سیستم بانکی ارقام نجومی وام گرفته و اکنون هم با قلدری از بازپرداخت آن شانه خالی می کنند و در همان حال هم برخوردی موثر با انان نمی‌شود و حتی نامشان نیز علنی نمی شود، طبیعی است چنین شیوه‌‌ای یک فرهنگ غلط را در جامعه جا می‌اندازد که وام بگیر و پس نده.
تحلیل نموداری ۷٫۵ میلیون بدهکار بانکی که مجموعا ۳۲ هزار میلیارد تومان معادل ۳۲ میلیارد دلار بدهی معوقه دارند نشان می‌دهد که در بین بدهکاران بانکی از هر سنخی وجود دارد. از خرده بدهکاران تا کلان بدهکاران. از تولیدکنندگان تا دلالان و مردم عادی. سئوال این است چرا سیستم بانکی به چنین افتی مبتلا شده است؟ آیا اگر همان روز که کلان بدهکاران که عمدتا هم دلال مسلک هستند و براساس برخی روابط خارج از ضوابط از بازپرداخت بدهی معوقه خود طفره رفتند به جای اینکه با گرفتن وام مجدد تشویق نمی‌شدند و در عوض با برخورد قاطع قانونی مواجه می‌شدند آیا امروز با اپیدمی به نام معوقات گسترده بانکی مواجه بودیم؟

منبع : كلمه

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

دو رهبر آفریقائی

دو رهبر آفریقائی
اینبار قصد آن دارم  برای شما از دو شخصی بنویسم که یکی مسلمان است و روزی پنج وعده رو به سوی کعبه نماز می گذارد و دومی صلیب به گردن دارد و به دیده برخی، کافر و مشرک است؛ آن یکی که ادعای مسلمانی دارد با اینکه چهل سال بر اریکه ی قدرت نشسته به روی مردم آتش می گشاید و خون می ریزد تا چند صباحی بیشتر بماند و آن دیگری که مسلمان نیست به چهار سال ریاست جمهوری اکتفا کرد، داوطلبانه کنار رفت و آشتی دادن مردم کار هر روز اوست.
نفر اول معمر قذافی و دومی نلسون ماندلا است ،فاصله را ببینید از کجا تا به کجاست!! قذافی نام فرزندش را سیف الاسلام می گذارد تا به خیال خود با شمشیر اسلام برای همیشه حکومت کند، اسلامی آمیخته با تعصب، خشونت، فریب، خدعه، خودبرتر بینی و در نقطه ی مقابل، آن مسیحی مومن زندانبان خود را نیز عفو می کند.
ای وای بر ما ؛ که چگونه برخی مدعیان اسلام چه زشت و نازیبا نام اسلام را جلوه می دهند بی دلیل نیست که برخی بدخواهان به اندک بهانه ای "اسلام هراسی" را در اروپا دامن می زنند؛ چنین رفتارها  که نام مسلمانی به یدک می کشد را می بینند آنگاه به خواست خود تفسیر می کنند و به خورد مردم آن دیار می دهند و "الم شنگه" راه می اندازند  که  " ایهاالناس !! ببینید اسلام این است !!"
مقایسه ای گذرا بین قذافی و ماندلا کردم تا ببینیم فاصله ی بین "نام مسلمان و عمل مسلمانی" چه زیاد است !! ماندلا و دیگر غیرمسلمانانی که بشر دوست و مردم خواه اند بدون تردید به خداوند نزدیکترند تا آن درنده خوی بیابان نشین که نام مسلمان به روی خود گذاشته است.
دوستان !  ادعای مسلمانی و نام مسلمانی واقعیت را عوض نمی کند اگر ادعایمان به آسمان هفتم هم که رسد اما در عمل حق را پایمال کنیم و خود را به مقام خدائی بنشانیم این عین  نامسلمانی است و نیز اگر کسی نام مسلمان بر خود ندارد ولی در عمل انسان را ارج می نهد چنین کسی به کعبه و خدای آن نزدیکتر است تا دیگرانی که به سویش نماز می گذارند.
منبع : نگاه نو