۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

پیام نوروزی حجت الاسلام مهدی کروبی


کلمه: حجت الاسلام مهدی کروبی به مناسبت آغاز سال جدید پیام ویدئویی منتشر کرد.کروبی در این پیام تاکید کرده است:مخالف نظامی که در حد یک قایق است. آن موقع کشتی نظام را باید یک قایق کوچک بنامیم که جمع کوچکی را درون خودش جا داده است. ولی جمهوری اسلامی ، جمهوری وسیع و گسترده است و قابل اینکه همه جمعیت ها با همه اندیشه های گوناگون پذیرایش باشند و در آن زندگی کنند.
به گزارش سحام نیوز متن  کامل پیام نوروزی  حجت الاسلام مهدی کروبی به شرح زیر است:
 بسم الله الرحمن الرحیم
سال جدید و نوروز باستانی را به هموطنان در سراسر جهان، ایرانیان عزیز، پارسی زبانان و به کل آنهایی که نوروز را برگزار می کنند، تبریک می گویم و از خداوند منان،بزرگی عظمت، استقلال، آزادی، عدالت و رفاه همه را خواستارم.
متاسفانه سال جاری سال خوبی نبود، سالی بود همراه با مشکلات، دشواریها سختی ها تلخیها، هم از نظر اقتصاد و تورم که مردم با همه وجودشان دشواریها و تنگناهای اقتصادی را احساس کردند و از طرف دیگر به خاطر یک انتخابات پرشوری، به جای اینکه از آنها سپاس و تقدیر بشود، وقتی سرنوشت انتخابات را – که نظارت و اجرا برای اولین بار کاملا با هم هماهنگ بودند – را دگرگون کردند، مردم متین و ساکت به صورت ملیونی اعتراض کردند و به جای اینکه به خواسته های آنها رسیدگی کنند، با آنها برخورد کردند، جمعی به شهادت رسیدند، برخی زیر شکنجه کشته شدند، به طور بی سابقه ای، هزاران انسان زندانی شدند. از مسئولین جمهوری اسلامی در سطوح بالا عده زیادی زندانی شدند. مطبوعات و روزنامه ها تعطیل شدند، خبرنگاران به طور بی سابقه ای روانه زندان شدند. همه متاسف شدند و به خواسته ها عمل نشد.
اساس این قضیه و ماجرا و حادثه تلخ به خاطر این بود که جمعی تن به قانون ندادند و به مصالح نظام فکر نکردند و پافشاری کردند بر اینکه اگر کسی غیر از آن چیزی که ما می گوییم بگوید، فتنه گر است، آشوبگر است و وابسته به بیگانه است. در حالی که خود آنها هم می دانستند که خواسته ، خواسته های مردم و مشروع است و همه این افراد چهره و شخصیتشان در راه نظام و جمهوری اسلامی هستند. متاسفانه با این کار نظام را تضعیف کردند و تازه متهم کردند که شما بر علیه نظام کار می کنید.
ما می گوییم، نظام یعنی چه؟ اول نظام را معنا کنیم. آیا نظام به معنی ارزشها، نظام یعنی ۷۵ میلیون جمعیت ، نظام یعنی قانون اساسی، نظام یعنی جمهوری اسلامی است؟ ما مطمینا طرفدار نظام هستیم و فدایی نظام و برای منافع ملی و کشور و اسلام و جمهوری اسلامی حاضریم جان خود را هم بدهیم. و ما معتقدیم ظرفیت قانون اساسی وسیع است و همه را در بر می گیرد وکشتی نجاتی است که ۷۵ میلیون در آن سوارند. این را نظام می گوییم.
اما اگر منظور از نظام، فرد یا دسته خاصی است که یک جمع کوچکی را درون خودش جا می دهد، مثلا روحانیونش آقای جنتی، یزدی، مصباح، شجونی، طائب، رسایی، حسینیان، سید احمد خاتمی ، حسنی امام جمعه ارومیه، … باشند، یا نفراتش قاضی مرتضوی، محمود احمدی نژاد، الهام، نقدی، مرندی، جلال الدین افغانی، … باشند، اگر منظور از نظام این است، ما مخالف این جور نظام هستیم، مخالف نظامی که در حد یک قایق است. آن موقع کشتی نظام را باید یک قایق کوچک بنامیم که جمع کوچکی را درون خودش جا داده است. ولی جمهوری اسلامی ، جمهوری وسیع و گسترده است و قابل اینکه همه جمعیت ها با همه اندیشه های گوناگون پذیرایش باشند و در آن زندگی کنند.
من در همین جا عرضم را خاتمه می دهم و توفیق همه را از خداوند خواستارم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
1 / 1 / 1389 

تبريك سال نو

سال نو را به همه دوستان و هموطنان عزيزم تبریک می گویم و امیدواریم سال 1389 سال"  صبرو استقامت " برای ملت سرافراز ایران ، سالی خوش و بابرکت همراه با پیروزی و موفقیت  باشد.


یــا مُـقَلِـب القُـلوب والأبـــصار، یـامُـدّبــراللیل والنــهار ، یـا محــول الحــول والأحـوال ،حَـوّل حالِـنا الــــی أحسـِـن الــحــــال


دلت  شاد و لبت خندان بماند
برايت  عمر جاويدان   بماند
خدا را ميدهم سوگندبر عشق
هر آن خواهي برايت آن بماند
بپايت  ثروت  افزون  بريزد
كه چشم دشمنت  حيران بماند
تنت  سالم  سرايت سبز باشد
برايت   زندگي   آسان   بماند

هفت سين

خانواده هاي ايراني در ابتدای هرسال جدید، سفره هفت سين مي چينند كه علاوه بر قرآن کتاب مقدس ما، حاوي مجموعه اي از نمادهاي استقبال از بهار است. هفت سين حداقل بايد حاوي هفت عنوان باشد كه با حرف سين شروع مي شوند:
 سبزه: تولد دوباره ، حيات نو و سبز بودن
سمنو: ثروت و فراواني و وفور
سنجد: عشق و محبت
سیر: دارو و درمان و بعنوان ماده اي گندزاد مي باشد
سیب: زیبایی و سلامت
سماق: رنگ طلوع آفتاب
سرکه قرمز : صبر و عقل
سنبل: آمدن بهار و نشان دهنده زيبائي
سکه زرد : ثروت
همچنين برسرسفره هفت سين:
شمع هايي روشن، دربرابر آينه قرارمي دهند كه نشان دهنده آينده اي روشن است .
تخم مرغ رنگ شده ؛ نيز نشانه باروري است .
آينـه ؛ نيز نمادي از خلقت است .
ماهي قرمز ؛ نشانه زندگي است
از ديگر چيزهايی که بر سر سفره‌‌ی ايرانيان بوده:
نــان ؛ به نماد فراوانی،
شير تازه؛ به نشان غذای نوزادی که تازه متولد شده و
شمعدان ؛ که شمع‌ها را به احترام آتش روشن می‌کردند
می‌توان نام برد.

ملی شدن نفت و دکتر محمد مصدق


  دكتر« محمد مصدق » نخست وزير وقت و مبارز راه ملي شدن نفت ايران، روز 29 اسفند هر سال را روز ملي شدن نفت ، يك روز ملي و تعطيل عمومي اعلام كرد. 
 29 اسفند 1329 طرح ملي شدن نفت ايران به صورت قانون در آمده بود كه با اجراي آن پس از پنج دهه، از «انگلستان»در نفت ايران خلع يد شد و اين دولت را چنان بر آشفت كه تا براندازي حكومت دكتر «مصدق»در امرداد 1332 دست از مخالفت، تحريك، تحريم و توطئه نكشيد.
     يك روز پيش از اعلام 29 اسفند به عنوان يك روز ملي، دكتر «مصدق» جزئيات ظلمهاي انگلستان به ملت ايران در طول 150 سال و مداخلات اين دولت از جمله انحصار نفت ايران در دست خود را براي دهها روزنامه نگار آمريكايي كه به تهران آمده بودند، تشريح كرده بود و چند روز پيش از آن هم آب پاكي روي دست نمايندگان بانك جهاني كه براي ميانجيگري به تهران آمده بودند ريخته و گفته بود که؛ یک ملت مستقل و حاکم برخود بر سر حق مسلم و طبیعی اش مصالحه نمی کند و لذا نیاز به میانجیگری نیست. مذاکره با دولتی که طبیعتی سلطه گر دارد، خودرا برتر می شمارد و زورگویی را حق یک دولت برتر می داند به منزله تسلیم در برابر زور و یک خیانت ملی است. انگلستان ملت باهوش و با استعداد ما را در عقب ماندگی فرو برد تا سر برنیاورد و مدعی اش شود. از اوایل قرن شانزدهم سیاست کلی دولت های سلطه گر بر این مدار بوده است که مانع رشد ملت هایی شوند که روزگاری قدرت بودند. برتری جویان که نان سلطه گری و استثمار می خورند نمی خواهند رقیب داشته باشند ـ چه این رقیب یک فرد منتقد و روشنگر باشد و چه یک ملت بیدار شده از خواب و مصمم و مبارز ـ مبارز کسب حق خود.
    پس از پيروزي انقلاب در بهمن ماه 1357 پيشنهاد شده بود که عنوان روز ملي 29 اسفند به روز "ايستادگي در برابر استکبار (سلطه گري)" تغيير يابد تا عنواني گسترده تر باشد که موافقت نشد و استدلال شد که رسم نيست يک عنوان تاريخي تغيير يابد.

پیام نوروزی مير حسين موسوی

سال ۸۹ با مسائل و مشکلاتی روبرو هستیم. بخشی از آن به شکل‌گیری این مطالبات بازمی‌گردد که مطالبات به حقی است و راه عظمت ملت، رستگاری تمامی جناح‌ها و مسیر پیشرفت ملت است و این مطالبات ادامه خواهد یافت و سال جدید سال استقامت بر این مطالبات به حق و قانونی است و ما حق عقب کشیدن و عقب‌گرد در ارتباط با این مطالبات را نداریم و آن را خیانت به ملت و اسلام، خون شهدا می‌دانیم

اراده ملت باید تجلی کند بترسید از پشت کردن به خواست مردم


پیام نوروزی مير حسين موسوی به گزارش کلمه 
متن کامل این پیام ویدئویی به شرح زیر است:
قافله ی به هم پیوسته ی شهدا

فرا رسیدن موسم سبز بهاری و عید ملی نوروز را به همه ملت تبریک می‌گویم. جا دارد به ویژه از خانواده شهدا و رزمندگانی که برای استقلال کشور دفاع کردند و از خانواده جانبازان و همه کسانی که آسیب دیدند، یاد کنم و شهدا و آسیب‌دیدگان سال ۸۸، چون این قافله به هم پیوسته است و سرنوشت این شهدا را در طول تاریخ کشور به هم پیوسته می‌دانم. اگر امروز ایرانی سرافراز و ملتی آزاد داریم ناشی از این فداکاری‌ها و رنج‌ها است.
تبریک به ایرانیان داخل و خارج از کشور ایرانیانی با هویت همبسته

جا دارد به اقشار، اقوام، قومیت‌ها، فرهنگ‌ها و جناح‌ها و همه ملت تبریک عرض کنم به ویژه جا دارد امسال از ایرانیان خارج از کشور نیز یاد کنم. ملت ما به هم پیوسته هستند و این از برکات جنبش سبز است. دامنه این جنبش آن چنان فرا رفته است که در آن سوی دنیا مردم خود را وابسته به هویت عمیق ایرانی، اسلامی، ایرانی می‌دانند و برای انقلاب و عظمت و پیشرفت کشور زحمت می‌کشند و سعی می‌کنند در سرنوشت کشور و میهن خود مشارکت داشته باشند به ویژه جوانان داخل و خارج از کشور، گروهی که بیشترین قربانی‌ها و خسارت را دادند.
در سال جدید یاد و یار خانواده شهدا و آسیب دیدگان باشیم

تا جایی که من اطلاع دارم نسل سوم و چهارم ایرانیان خارج از کشور درست مثل جوانان داخل ایران، در حال فعالیت هستند و در این فرصت سال جدید را به همه آنان تبریک می‌گویم. خانواده‌های آسیب‌دیدگان و شهدا در این باره نقش والایی داشته‌اند و جا دارد ملت عزیز ما در سال جدید، به ویژه در روزهای اول سال یار این خانواده‌ها باشند و به طور مناسب، در دیدارها امکان دلگرمی آنان را فراهم آورند.
سالی که بر ما رفت…

سالی که گذشت برای ملت ما سال ویژه‌ای بود. ملت عزیز ما شاهد شور و هیجان وسیعی به خاطر انتخابات بودند و آنچه زیبا بود محبت مردم به یکدیگر و صفوف متحد مردم از همه جناح‌ها بود که دراین سال شاهد بودیم. این انتخابات می‌توانست به یک جشنواره بزرگ برای ملت تبدیل و سرآغاز حرکت جدید در تاریخ کشور شود. این حرکت منجر به حضور گسترده مردم در پای صندوق‌های رأی شد و شما به طور وسیع و بی‌سابقه در این انتخابات شرکت کردید و عزم خود را برای تغییر، دگرگونی و استقلال کشور و حاکمیت عدالت و آزادی نشان دادید. اما پاسخی که به این حضور داده شد متأسفانه منجر به این شد که در فاصله کوتاهی پس از انتخابات مردم با شعار «رأی من کجاست» و یا «رأی من را پس بده» به خیابان‌ها آمدند. ریشه این مسئله از روز ۲۲‌خرداد شروع شد. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یکی از ستادهای مهم انتخاباتی بنده مورد حمله قرار گرفت و ساعت ۸ شب ستاد مرکزی انتخابات اینجانب نیز مورد حمله قرار گرفت و تا فردا صبح چند بار تیتر روزنامه کلمه سبز با حضور نیروهای امنیتی عوض شد.
پاسخی از سوی حاکمیت که در شان ملت ایران نبود

وضعیتی که پیش آمد یک ذهنیت را برای مردم در مورد عدم مدیریت صحیح و اسلامی انتخابات شکل داد که ریشه بسیاری از اتفاقات در کشور شد. دنباله موضوع، پاسخی بود که به اعتراضات داده شد که این پاسخ در خور عظمت، آزادگی و سرافرازی ملت ما نبود. جنایات کهریزک، مسئله خوابگاه‌های دانشجویی، کشتار ۳۰ خرداد و حتی ۲۵ خرداد و حوادث بعدی از جمله روز عاشورا، مورد انتظار مردم کشور ما نبود.
اگر مسئله سیاسی بود باید به شیوه سیاسی حل می‌شد و مردم باید اقناع می‌شدند و به مردم توضیح می‌دادند. اما این گونه نشد و پاسخ‌ها درخورشان نبود. یکی از به یادماندنی‌ترین روزهای این جریانات، روز ۲۵ خرداد بود که ملت به صورت گسترده در این روز حضور پیدا کردند و آن را به روز تعیین‌کننده‌ای در تاریخ کشور تبدیل کردند. آن روز همواره شهادت خواهد داد که روحیه مردم در روزهای پس از انتخابات چگونه بود.
مردم چه می خواستند؟

مردم به صورت مسالمت‌آمیز در حالی که شعارهای ملی و اسلامی می‌دادند و بدون ایجاد هیچ‌گونه تنش، رأی و نظر خود را اعلام کردند و ما انتظار داشتیم پاسخی درخور این روحیه لطیف ملت داده شود اما اتفاقات بعدی آن را نشان نداد و ما شاهد برخوردهایی از نوع دیگر بودیم که مسئله را دشوار کرد.
در ۲۲ خرداد مردم می‌خواستند با شرکت در انتخابات آزاد در سرنوشت خود سهیم باشند و آینده را خود شکل بدهند اما اتفاقاتی که بعداً افتاد منجر به بیداری در میان ملت ما شد. ملت اشکالات و انحرافاتی را کشف کردند و مطالبات جدیدی با طیفی وسیع شکل گرفت. این روند از خواسته‌هایی مثل رأی و تعیین تکلیف انتخابات آغاز و به مطالبات دیگر رسید. آنچه جنبش عظیم سبز با تعاملی که بین افراد شکل داد نتیجه‌گیری کرد که همه مطالبات در تحقق اهداف قانون اساسی و آن هم بدون تنازل باید تجلی یابد و این امر تبدیل به شعار گسترده‌ای شد که اکثریت هم آن را قبول کردند.
نادیده گرفتن بخشی از قانون اساسی بی معنا کردن همه آن است

حقیقت این است که این شعار اهمیت فوق‌العاده‌ای برای سرنوشت کشور ما دارد. قانون اساسی یک میثاق ملی است. بدون آن ما وحدت نداریم بلکه هرج و مرج داریم و دورنمای تاریکی داریم. قانون اساسی مجموعه‌ای به هم پیوسته است و باطل کردن بخشی از آن یا تضعیف آن سایر بخش‌ها به مثابه بی‌معنا ساختن آن است.
قانون اساسی را باید یکپارچه دید. زمانی که قانون اساسی تدوین شد، حتی آن کسانی که آن عناصر را تدوین می‌کردند برای آن که انسجام قانون آسیب نبیند، مقدمه‌ای برای آن تهیه کردند که اهمیت آن هم زیاد است. در تمام اینها اصول به یک مجموعه از ارزش‌ها، خواست‌ها و مطالباتی یکپارچه تأکید می‌شود که نمی‌توانند از هم جدایی بگیرند. اکنون هم مردم که مشکلات اجرایی، سیاسی و انتخاباتی و .. را دیدند راه حل را در این می‌بینند که راه گشودن به آینده درخشان برای ملت بازگشت به قانون اساسی آن هم بدون دخالت دادن سلایق سیاسی است.
عقب نشینی از اجرای بی تنازل قانون ؛ خیانت به ایران و اسلام


مطالبه ای که از آن کوتاه نمی آییم…

اگر اصلی از قانون اساسی ایراد هم دارد باز هم راه اصلاح آن معلوم است و باید با نظر مردم و مطابق سازوکارهای موجود در قانون اساسی اصلاح شود. اینگونه نیست ما بتوانیم حق داشتن رسانه‌های آزاد و یا آزادی‌های مطرح در قانون اساسی، یا انتخابات آزاد، غیرگزینشی و رقابتی، عدم تجسس بر احوال مردم و وارسی نامه‌های مردم را بنا به مصلحت خود و برخلاف قانون اساسی در کشور جاری کنیم و فکر کنیم می‌توانیم یک نظام منظم داشته باشیم و مشکلات را حل نماییم.

سال ۸۹ با مسائل و مشکلاتی روبرو هستیم. بخشی از آن به شکل‌گیری این مطالبات بازمی‌گردد که مطالبات به حقی است و راه عظمت ملت، رستگاری تمامی جناح‌ها و مسیر پیشرفت ملت است و این مطالبات ادامه خواهد یافت و سال جدید سال استقامت بر این مطالبات به حق و قانونی است و ما حق عقب کشیدن و عقب‌گرد در ارتباط با این مطالبات را نداریم و آن را خیانت به ملت و اسلام، خون شهدا می‌دانیم. ما این قانون اساسی را در میان امواج خون شهدا به دست آوردیم و نمی‌توانیم آن را راحت از دست بدهیم و همه باید به آن بازگردند.
آنچه که ذهن موسوی را به خود مشغول کرده است


با همه مشکلات کاش نظام اجرایی کار آمد بود

در کنار این مسئله، مشکلات دیگری نیز وجود دارد که قبلاً هم بود و امسال تشدید می‌شود که امیدوارم اینگونه نشود. دورنمای اقتصادی کشور دورنمای روشنی نیست و من از این مسئله خشنود نیستم. دوست می‌داشتم که علی‌رغم تمام مسائل و مشکلات یک کارآمدی را در نظام اجرایی برای حل مشکلات می‌دیدم ولی آن را نمی‌بینم. پیش‌بینی رشد اقتصادی در سال ۸۹، رشد بسیار کمی است معنای این روند در کنار کاهش سرمایه‌گذاری، به معنای بیکاری و فقر وسیع است و انبوه قشرهای مستضعف و لاغر شدن طبقات میانی که پیش روی ما است. از طرف دیگر به دلیل نبود سیاست‌های روشن، ماجراجویی و بی‌تدبیری وضعیت پیرامونی ما، وضعیت خوبی نیست و یک وضعیت تهدیدکننده علیه ما شکل گرفته است. ما بدترین حالت را در سیاست خارجی و روابط بین‌الملل داریم و به نظر می‌رسد سایر تحریم‌ها و فشارهای بیشتری را شاهد باشیم.
جنبش سبز دامنه امواج خود را گسترش دهد

در این شرایط جا دارد جنبش سبز اول فکر کند که دامنه امواج خود را به همه اقشار، قومیت‌ها و استان‌ها بکشاند و در عین حال اصل‌ جاودان تکافل اجتماعی–اسلامی را زنده کند. به مردم، همسایگان و محلات باید با تولید کار، اشتغال و کمک رسیدگی کنیم و انواع راه‌های دیگری که در این ارتباط پیش روی مردم قرار دارد.
ساده تر زندگی کنیم به همنوعان کمک کنیم مشکلات مردم را کم کنیم

زندگی‌ها را ساده‌تر کنیم و با کم کردن تشریفات بیشتر به فکر مردم باشیم و بتوانیم مقدار زیادی از مشکلاتی که تصور می‌شود مردم با آن روبرو می‌شوند را کم کنیم. رسیدگی به خانواده شهدا و آسیب‌دیدگان و رفت و آمد با آنها، یقیناً هم موجب رضایت حضرت حق خواهد بود و هم باعث می‌شود نور امیدی بتابد.
راهی که گریزی از آن نیست…


اراده ملت باید تجلی کند بترسید از پشت کردن به خواست مردم

من اعتقاد دارم راه عظمت ملت ما از این مسیر می‌گذرد و یقیناً ملت امیدوار است که این راه را برود و چاره‌ای نداریم تا این راه را برویم و انشاء‌الله خداوند ما را به نتیجه قطعی خواهد رساند چرا که ملت خواسته غیرعادی ندارد. یک انتخابات درستی که گزینشی نباشد که عده‌ای درجه دو انتخاب کنند و عده‌ای از روی انتخاب آنها، انتخاب کنند درخور شأن ملت ایران نیست. ملت ایران، ملتی بزرگ، پیشرفته و متمدن است و درست نیست مثل یک ملت غیرمتمدن و نادان با آن برخورد شود و برای او تعیین تکلیف کنند. اجازه دهید افکار و اندیشه‌های ملت و اراده ملی آنان حضور تجلی یابد و یقیناً اسلامی خواهد بود و نتایجی خواهد داشت و ایران پیشرفته و آباد توأم با عدالت و آزادی را برای ما به ارمغان می‌آورد.نباید بترسیم، باید از پشت کردن به خواسته‌های ملت هراس داشته باشیم .
نیایش روح الله از زبان فرزند رو ح الله
این سخنان را با یک دعا از حضرت امام(ره) پایان می‌برم که مناسبتی با وضعیت کنونی ما هم دارد.
حضرت امام(ره):
بارالها، تو خود شهدای ما را در جوار رحمت خود جای گزین. و معلولان ما را شفا و مقتولان و اسیرانمان را به دامان خانواده‌هایشان بازگردان و به همه ما صبر و توفیق عنایت فرما.

برای دریافت فایل صوتی پیام نوروزی مهندس موسوی می توانید در اینجا کلیک کنید
در راستای پیشنهاد های مردمی برای دریافت نسخه موبایل پیام های نوروزی مهندس موسوی و دکتر زهرا رهنورد تیم فنی کلمه این امکان را ایجاد کرده تا در راستای هر شهروند یک رسانه و کمک به گسترش آگاهی امکان دریافت نسخه موبایل پیام ها فراهم گردد.
برای دریافت نسخه موبایل پیام نوروزی اینجا کلیک کنید.

لحظه تحويل سال 1389

لحظه تحویل سال نوایرانی٬ ساعت ۲۰ و ۵۲ دقیقه و ۴۴ ثانیه شنبه٬ ۲۹ اسفندماه ۱۳۸۸ برابر با  ۲۰ مارس ۲۰۱۰ میلادی بر مبنای طول سال اعتدالی گاهشماری ایرانی
شورای مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک در تقویم رسمی کشور٬ لحظه تحویل سال را بر مبنای طول سال متغیر ساعت ۲۱ و ۰۲ دقیقه و ۱۳ ثانیه روز شنبه٬ ۲۹ اسفند ۱۳۸۸ اعلام کرده‌است.

سخن روز - میر حسین موسوی : سال آینده را باید سال صبر و استقامت بدانیم و بنامیم؛ سال استقامت بر اهداف جنبش سبز تا به نتیجه رسیدن




مهندس میرحسین موسوی: سال آینده را باید سال صبر و استقامت بدانیم و بنامیم؛ سال استقامت بر اهداف جنبش سبز تا به نتیجه رسیدن
...در این شرایط همه ما باید باید از تکیه بر نخبه ها فراتر رویم و به گروههای مرجع دیگر و تاثیر گذارجامعه متوجه شویم ، باید به سمت معلمان ، کارگران و اقشار مختلف برویم و مسائل را برای آنها توضیح دهیم و اگر فراگیری هرچه بیشتر امواج حق خواهی رامی خواهیم باید این ندا به گوش همه اقشار جامعه برسد .

دیدار اعضای شواری مرکزی ، دفتر سیاسی و جوان جبهه مشارکت با مهندس موسوی
بسم الله الرحمن الرحیم
تشکر می کنم از حضور دوستان . شرایط ویژه و خاصی در کشور حکمفرماست . خیلی خوشحال می شدم که دوستان دیگر به ویژه دوستانی که در بند هستند امثال آقای میردامادی در این جمع بودند و از محضرشان استفاده می کردیم .شرایط کشور را شما که یک حزب سیاسی هستید بهتر می دانید . محدودیت هایی که برای حزب مشارکت است خودتان می دانید . معمولا درکشورها باید از فعالیت احزاب و تشکیلات استقبال شودتا مشکلات کشور را از طریق آنها پیگیری و با تکیه بر خرد جمعی حل و فصل کنند . در واقع تشکل های غیر دولتی و احزاب رابط مردم و دولت هستند و به این طریق از هیبت دولت در برابر مردم می کاهند علاوه بر اینکه بسیاری از فعالیت های اقتصادی – اجتماعی و... از این طریق انجام می شود.ویکی از نشانه ها و شاخص های توسعه یافتگی و پیشترفت کشورها وجود همین تشکیلات و نهادهای مدنی غیردولتی است ، حتی در کشورهایی که نظم و نسقی دارند وجود اینها ضروری است چون بسیاری از فعالیت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی از طریق این نهادهای مدنی انجام می گیرد در واقع وجود تشکل ها در بین مردم باعث پیشرفت مردم می شود، و جامعه توده وار هرگز رشد مناسبی ندارد .
این مساله در کشور ما هم بی ریشه نیست و از قدیم مشابه این گونه نهادها در جامعه ما وجود داشته و تشکل های کوچک محله ای داشته ایم و همین ها جامعه ما را حفظ کرده است . به طور نمونه می توان به بافت و ساختار شهر کاشان اشاره کرد که در درون محلاتش نهادهایی اینگونه وجود داشته و همین ها موجبات حفظ و رشد این شهر را فراهم آورده و این نهادها از طریق صدقات جاریه تامین مالی می شده است یا وجود هیئت ها نمونه دیگری است ، در جامعه مدرن وجود این نهاد ها به لحاظ شکل و محتوا گسترده تر شده و اهمیت ویژه ای پیدا کرده تا به تشکیلات سیاسی رسیده است . قانون اساسی ما در مورد حق تشکیل اجتماعات و احزاب وتشکل ها صراحت و تاکید دارد . غفلتی که هست اینکه برخی فکر می کنند اینگونه تشکیلات تحفه ای است که از طرف دولت به مردم داده شده است . اشکال کار این است که فکر می کنیم این تشکلات باید توسط دولت ساخته و به مردم تحویل داده شود، در حالی که این یک خواست اجتماعی است و مردمی بودن آن باعث سلامت جامعه می شود، و دولت نباید مانع فعالیت آنها شود. مردم اگر تحت فشار نباشند و این تشکلات مردمی امکان فعالیت داشته باشند لازم نیست مردم به خیابان ها بیایند و اگر در خیابان ها هم حق انها پایمال نشود و خشونت اعمال نشود مردم آرامش خود را حفظ می کنند. متاسفانه در این نه ماه تمام این مسائل زیر پا گذاشته شده و بیشترین خسارت متوجه مردم شده است به خاطر خشونت بسیار زیاد خیابانی. این وضعیتی که با آن روبرو هستیم و وضعیتی که حزب مشارکت دارد خود دلیل اعتراض مردم است و اگر به خواست و حقوق مردم شود دلیلی وجود ندارد که مردم به خیابانها بیایند یا به سمت شعارهای تند بروند . مردم بدنبال استیفای حقوق خودشان هستند و آنچه در این نه ماه اتفاق افتاده است ناشی از هجمه و هجوم نیروهای دولتی به مردم بوده و آنها از این ناحیه خسارت بسیار دیده اند . بر راهپیمایی 25 خرداد که در آن راهپیمایی مردم مراقب شعارهای خود و مراقب همدیگر بودند، هرچند متاسفانه حادثه تلخ آخر آن پیش آمد. اوج حضور مردم راهپیمایی در روز 25 خرداد بود که باید تاکید و تکرار زیادی روی آن کرد و نگذاشت به فراموشی سپرده شود، نوع اجتماع و حرکت مردم در آن روز نشانگر نظم و نشاط و مراقبت بود و مردم مراقب شعارهای خود و مواطی همدیگر بودند و متاسفانه آن حادثه تلخی که در انتها رخ داد آنروز پرشکوه را تلخ کرد اما باید بیش از این به این واقعه و روز پرداخت تا ماهیت مردمی و سبز این جنبش برای همگان و آیندگان روشن شود . نوشتن مقالات متعدد در مورد 25 خرداد می تواند باعث شود که ماهیت جنبش و سرچشمه های آن شناسایی و بر آنها تاکید شود. خوشبختانه این تفکر همچنان در بین مردم باقی مانده و مردم در سطوح مختلف به آن عمق داده اند.و به رغم اتفاقات تلخی که در این نه ماه رخداده است روحیه مردم همانند آن روز حفظ و وجه مسالمت آمیز و مدنی جنبش برجسته شده و عمق گرفته است . البته این جنبش فراز و نشیب هایی داشته اما همه لازمه جریان است و باید هوشیارانه با آنها روبرو شویم،مخالفان این جریان با اتهامات و برچسب زدن ها تلاش کردند سران و متفکران این جریان و از جمله اعضای مشارکت را به جاهایی بچسبانند که مردم نمی پسندند،البته در این مسیر جنبش افت و خیزها و فشارهایی بوده ، که ازجمله حزب مشارکت در معرض بیشترین فشارها بوده و نسبت هایی به آن داده شده که نادرست و ناروا بوده است و ملت هم آنرا نمی پذیرد ،و ما نباید در مقابل این تهمت ها و بی اخلاقی ها حالت انفعالی بگیریم و باید تعادل خودمان را در هرلحظه و نقطه ای در مقابل فشارها حفظ کنیم . بنده در یکی از مصاحبه ها اینرا مطرح کردم که گروهی می گفتند مشروطه باعث خوشحالی انگلیس بوده، واز قول مرحوم آخوند خراسانی گفتم که هرکاری ما بکنیم ممکن است روس ها یا انگلیسی ها اظهار خوشحالی کنند و اگر این طور باشد پس ما نباید کاری بکنیم؟ نه ، ما باید رفتار خود را به گونه ای تنظیم کنیم که درست باشد و به این اتهامات توجه نکنیم . ما نباید بر اساس خوش حالی و بد حالی بقیه کارها و برنامه های خود را تنظیم کنیم، ما باید کار خود را بکنیم . بخشی از این تخریب ها برای این است که ما را به انفعال دچار کنند و بخشی برای اینکه بین ما و مردم فاصله ایجاد کنند و نسبت به ما بد بینشان کنند. ما نباید نسبت به این گونه مسائل و تهمت ها و تحلیل ها منفعل باشیم . اخیرا نشریه ای در نوشته ای حزب مشارکت و آقای خاتمی و...را با اوباما و ریگی بهم وصل کرده و نتایجی گرفته است عجیب و لابد اینگونه می خواهند برخی ها را توجیه کنند که اینها ریشه در خارج دارند و...اما ما باید روی اصول خودمان حرکت کنیم و در دام اینها نیفتیم و در عین حال که روی حفظ اصول و استقلال خود پافشاری می کنیم، نباید تعادل خود را از دست دهیم و دچار افراط و تفریط شویم. ما می خواهیم روابط خارجی را با توجه به مصالح خویش پیش ببریم، نه اینکه در هر سخنرانی برای خود کلی دشمن بتراشیم و یک دوست برای خود باقی نگذاریم. نباید این همه ماجراجویی کرد.یکی از نعمت هایی که انقلاب اسلامی برای ما آورده است استقلال ماست و ما نباید اینرا از دست بدهیم . البته ما مسائلی با جهان خارج داریم ، با آمریکا و اروپا ، اما روابط خارجی مان را باید بگونه ای شکل دهیم که در جهت تامین منافع و امنیت ملی و حفظ تمامیت ارضی و رشد و توسعه کشور باشد و سیاست خارجی ما نباید ماجراجویانه و تنش زا باشد و ما دوستان قابل اطمینان و همراهی در شرایط سخت نداشته باشیم .ما نباید این حالت تعادل را چون زیر فشار هستیم از دست بدهیم . حقیقت این است که در چند سال اخیر مدام از حربه ارتباط با بیگانه برای انفعال و سرکوب مردم و نیروهای متفکر جامعه استفاده شده و این باید روشن شود .
اطلاعات رسیده به ما می گوید که مخالفان راجع به وقایع و جریانات پس از انتخابات یک افسانه ساخته اند و ظاهرا خودشان هم این افسانه را باور کرده اند و افراد و احزاب را با قلب اطلاعات در جایگاه هایی که می خواهند می نشانند، در این داستان برای هرکس و هر حزب یک نقش قائلند، یک تصویری از حرکت های مردمی و جنبش می سازند اما همه ابعاد این افسانه باید باز و شکافته شود . تصویری از ماهیت جنبش سبز و حرکت مردم ساخته اند که نادرست است و البته می خواهند از این تصویر ساخته شده برای توجیه مراجع و روحانیون و متدینین و...استفاده کنند و در این تصویر نقشی هم برای احزاب و گروهها قائلندکه اینها را وابسته به خارج نشان دهند . در برگه های تبلیغاتی که روز 22 بهمن توزیع می شد تحلیلی برهمین مضمون ارائه شده بود و این نشان می دهد که این گونه تحلیل ها پشتوانه در برخی جاها دارد ! این کارها و رفتار ها مبتنی بر تحلیل هایی است که در پس پرده انجام می دهند و علاوه بر این یک باور نسبت به دروغ هایی که گفته اند و داستان هایی که گفته اند در ذهنشان به وجود آمده است . آنچه ما باید انجام دهیم اینکه تلاش کنیم نشان دهیم که این حرکت و جنبش یقینا وابسته به بیگانه نیست، منافاتی با دین ندارد، در راستای زنده کردن قانون اساسی و احیا اسلام رحمانی است. ما باید ریشه های حرکت مردم و جنبش سبز را نشان دهیم و اینکه ریشه این حرکت در انقلاب اسلامی و حتی قبل از آن در جنبش مشروطیت است و این حرکت مخالف با اسلام نیست و برآمده از باورهای دینی مردم و ظلم ستیزی آنهاست . برآمده از قانون اساسی ماست که میراث گرانسنگ انقلاب و خونبهای هزاران هزار شهید است . این میثاق ملی مجموعه و منظومه ای بهم پیوسته از اصول است که با هم معنا دارد و مردم به این مجموعه رای داده اند و همه آنها باید با هم اجرا شود نه اینکه بخشی از آن را برداریم و سوء استفاده کنیم و به بخش های دیگر هیچ توجهی نکنیم . مردم به همه این اصول رای داده اند و همه آن را میثاق می دانند و هر نوع کم رنگ کردن بخشی از اصول لطمه های بزرگی را در پی دارد. جلوگیری از برگزاری کنگره یک حزب قانونی قطعا لطمه به این قانون و میثاق است، خراشی براین میثاق ملی و صورت نظام است و همه اینها باید برای مردم توضیح داده شود . در این شرایط همه ما باید باید از تکیه بر نخبه ها فراتر رویم و به گروههای مرجع دیگر و تاثیر گذارجامعه متوجه شویم ، باید به سمت معلمان ، کارگران و اقشار مختلف برویم و مسائل را برای آنها توضیح دهیم و اگر فراگیری هرچه بیشتر امواج حق خواهی رامی خواهیم باید این ندا به گوش همه اقشار جامعه برسد .
نکته دیگر استفاده از روحیه مذهبی مردم است و باید به گرایش مذهبی مردم توجه تام داشت . ما همه مذهبی هستیم، اما صرف اینکه مذهبی هستیم کافی نیست، تبلیغات پر شدتی که در جامعه به راه انداخته اند برخی ها را دچار تردید کرده است به طوری که گاهی من با برخی افراد روحانی و مذهبی که به خوبی من را می شناسند صحبت می کنم گمان می کنند که پشت پرده اتفاقاتی افتاده و ماتغییر کرده ایم، اما وقتی با آنها صحبت می کنم و توضیح می دهم آرام می شوند . ما باید مردم را توجیه کنیم که اینگونه نیست و اینها دروغ و تهمت هایی بیش نیست . ارتباط با مراجع و روحانیت باید بیشتر و قوی تر شود، حداقل با ان بخشی که آمادگی ذهنی داردو دلسوز است. باید آنها را با اهداف جنبش آشناتر و نزدیک تر کرد، در راهپیمایی ها هم بعضی از روحانیون شرکت می کنند ولی باز هم لازم است که این ارتباطات بیشتر شود. این می تواند خنثی کننده افسانه آنها باشد. در ذهن مردمی که اطلاعاتی ندارند بعضا این افسانه می نشیند. اگر جنبش بخواهد پیش برود و عقبگرد نداشته باشد باید دامنه اهدافش را در بین مردم توسعه داد، هم در میان اقشار مختلف مردم و هم در شهر های مختلف، باید مسائل اقتصادی را برا ی مردم توضیح داد، باید به مردم نشان دهیم که برای کم شدن فشار اقتصادی، برای ثبات زندگی، برای کاهش طلاق و بسیاری مشکلات دیگرو کاهش آسیب های اجتماعی باید به اصول قانون اساسی برگشت. این را مردم باید حس کنند. نباید حس کنند این جنبش فقط در رای مردم خلاصه شده است و تنها خشم ناشی از پایمال شدن رای شان است. باید ایران پیشرفته و سعادتمند را با اهداف جنبش پیوند دهیم و یکی کنیم و به مردم نشان دهیم.
سال آینده سال صبر و استقامت ماست و نبودن دوستانی امثال آقای میردامادی در میان ما خسارت است اما در بند بودن همین ها اثراتی دارد که قابل مشاهده است . به نظرم زندان دیگر خاصیت و اثر خود را در مقابله با جنبش سبز از دست داده است . بارها در این هشت نه ماه گذشته فرصت هایی پیدا شده که دعا می کردم اینها زندانی ها را آزاد کنند ، روزنامه ها را آزاد کنند ، اما این گونه نشد و مدیریت این تحولات انجام نشد . قطعا اگر روزنامه ها و رسانه های کشور محدود نبودند اقبال مردم به رسانه های خارجی کمتر می شد . اگر اینها تدبیر داشته باشند راه حل مسائل و مشکلات کشور از لشکر کشی و پادگانی کردن جامعه نمی گذرد ، راه حل در آزادی های قانونی است . اگر روزنامه ها رانبسته بودند، اگر محدودیت ایجاد نکرده بودند، اگر فضا را کمی باز گذاشته بودند، مردم خیابان ها را خالی می کردند، اگر این آزادی های حداقلی را داده بودند هم دولت قوی تر بود هم مجلس و در مجموع ارکان قوی تری داشتیم. البته این آزادیها برای صاحبان قدرت محدودیت ایجاد می کند اما این بنفع نظام و کشور است و ارکان نظام هم در سطح ملی و بین المللی قدرتمندتر می شوند . این ناراحت کننده است که قوه قضاییه که قرار بود مستقل باشد و هیچ کس نتواند برآن اعمال نظر کند، اکنون چنین وضعی داشته باشد که اطلاعات و سپاه به او دستور دهند که کی را بگیر، کی را آزاد کن، فلان حکم را بده... در اوایل انقلاب شورای عالی قضایی برای همین تشکیل شد که کسی نتواند به قوه قضائیه دستور دهد و متاسفانه این وضعیت تغییر کرد . نه اینکه قاضی دلسوز نداشته باشیم و اتفاقا همان قاضی های دلسوز و شریف بیشتر این ظلم را لمس می کنند و رنج می برند. قضات شریف و دلسوز زیادی در این قوه وجود دارند اما بازتاب بیرونی اینگونه نیست . به هرحال امیدواریم چرخشی در راستای اهداف جمهوری اسلامی در مجموعه حاکم ایجاد شود. و در خود نظام و حکومت چرخشی متناسب با قانون اساسی در اداره امور ایجاد شود و فضای آزادی بوجود آید تا در سایه آن مسائل و مشکلات کشور و بحران حادث حل شود . احساس من نسبت به آینده این است که حرکتی که آغاز شده برگشت ناپذیر است، ما هیچ وقت به یکسال گذشته بر نخواهیم گشت، این تغییر ایده ها را باید غنیمت شمرد. من به آینده بسیار امیدوارم، باید به مردم صبر و امید را منتقل کرد، صبر در معنای ایمانی آن، این جنبش چیزی برای خود نمی خواهد، آزادی و بهروزی و سعادت و پیشرفت مردم را می خواهد وقطعا به آن دست خواهد یافت . حرکت بعد از انتخابات و خود انتخابات مردم را به حقوقشان آگاه کرد، باید مردم را به صبر و استقامت دعوت کرد، سال آینده را باید سال صبر و استقامت بدانیم و بنامیم. سال استقامت بر اهداف جنبش سبز تا به نتیجه رسیدن .

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

فلسفه چهارشنبه سورى

سور به معناى ميهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پريدن؟ براساس سروده هاى پيروز پارسى، حكيم فردوسى، سياوش فرزند كاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر ديگر را برمى گزيند، سودابه كه زنى زيبا و هوسباز بود عاشق سياوش مى شود: يكى روز كاووس كى با پسر نشسته كه سودابه آمد ز در زناگاه روى سياوش بديد پر انديشه گشت و دلش بردميد زعشق رخ او قرارش نماند همه مهر اندر دل آتش نشاند سودابه در انديشه بود تا به گونه اى سياوش را به كاخ خويش بكشاند، دختر زيبا و جوان خود را بهانه حضور سياوش كرده و او را فرا خواند: كه بايد كه رنجه كنى پاى خويش نمائى مرا سرو بالاى خويش بياراسته خويش چون نوبهار بگردش هم از ماهرويان هزار آنگاه كه سودابه سياوش را در كاخ خويش يافت به او گفت: هر آنكس كه از دور بيند ترا شود بيهش و برگزيند ترا زمن هر چه خواهى همه كام تو بر آرم نپيچم سراز دام تو من اينك به پيش تو افتاده...


 فلسفه چهارشنبه سورى
سور به معناى ميهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پريدن؟ براساس سروده هاى پيروز پارسى، حكيم فردوسى، سياوش فرزند كاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر ديگر را برمى گزيند، سودابه كه زنى زيبا و هوسباز بود عاشق سياوش مى شود:
يكى روز كاووس كى با پسر
نشسته كه سودابه آمد ز در
زناگاه روى سياوش بديد
پر انديشه گشت و دلش بردميد
زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند
سودابه در انديشه بود تا به گونه اى سياوش را به كاخ خويش بكشاند، دختر زيبا و جوان خود را بهانه حضور
سياوش كرده و او را فرا خواند:
كه بايد كه رنجه كنى پاى خويش
نمائى مرا سرو بالاى خويش
بياراسته خويش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرويان هزار
آنگاه كه سودابه سياوش را در كاخ خويش يافت به او گفت:
هر آنكس كه از دور بيند ترا
شود بيهش و برگزيند ترا
زمن هر چه خواهى همه كام تو
بر آرم نپيچم سراز دام تو
من اينك به پيش تو افتاده ام (و يا ايستاده ام(تن و جان و شيرين ترا داده ام
سودابه پس از اين كه از مهر و عشق خود به سياوش مى گويد و همزمان به او نزديك مى شود. ناگاه او را در آغوش كشيده و مى بوسد .
سرش تنگ بگرفت و يك بوسه داد
همانا كه از شرم ناورد ياد
رخان سياوش چو خون شد ز شرم
بياراست مژگان به خوناب گرم
چنين گفت با دل كه از كار ديو
مرا دور داراد كيوان خديو
نه من با پدر بى وفائى كنم
نه با اهرمن آشنائى كنم
سياوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت:
سر بانوانى و هم مهترى
من ايدون گمانم كه تو مادرى
سياوش خشمناك از جاى برخاسته و عزم خروج از كاخ سودابه را كرد. سودابه كه از برملا شدن واقعه بيم داشت داد و فرياد كرد و درست بسان افسانه يوسف و زليخا دامن پاره كرده و گناه را به سياوش متوجه كرد و چنانچه در نمايشنامه افسانه، افسانه ها نوشتيم، اكثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد كه رنگ روى سامى گرفته است و نيز در آئين اوستا نوشته ايم كه كتاب اوستا يك كتابخانه كتاب بوده است كه تاريخ شاهان ايران يكى از ۱۲۰ جلد كتاب، كتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگينامه پيروز پارسى، يعنى حكيم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام...بارى سياوش به سودابه مى گويد كه پدر را آگاه خواهد كرد:
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آويخت سودابه چنگ
بدو گفت من راز دل پيش تو
بگفتم نهانى بد انديش تو
مرا خيره خواهى كه رسوا كنى؟
به پيش خردمند رعنا كنى
بزد دست و جامه بدريد پاك
به ناخن دو رخ را همى كرد چاك
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زايوان برآمد بكوى
در پى جار و جنجال سودابه، كيكاووس پادشاه ايران از جريان آگاه شده و از سياوش توضيح خواست سياوش به پدر گفت كه پاكدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور كند.سياوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم از آتش عبور خواهم كرد
سياوش بيامد به پيش پدر
يكى خود و زرين نهاده به سر
سياوش بدو گفت انده مدار
كزين سان بود گردش روزگار
سياوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى كه اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشايش پاك يزدان بود
دم آتش و باد يكسان بود
سواران لشكر برانگيختند
همه دشت پيشش درم ريختند
سياوش به تندرستى و چاپكى و چالاكى به همراه اسب سياهش از آتش عبور كرد و تندرست بيرون آمد.
يكى شادمانى شد اندر جهان
ميان كهان و ميان مهان
سياوش به پيش جهاندار پاك
بيامد بماليد رخ را به خاك
كه از نفت آن كوه آتش پرست
همه كامه دشمنان كرد پست
بدو گفت شاه اى دلير جهان
كه پاكيزه تخمى و روشن روان
چنانى كه از مادر پارسا
بزايد شود بر جهان پادشا
سياوخش را تنگ در برگرفت
زكردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه كام ها با سياوش براند
سه روز اندر آن سور مى در كشيد
نبد بر در گنج بند و كليد!
اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام سيد (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ايران به فرمان كيكاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش همواره ايرانيان واپسين شبانه بهرام شيد (سه شنبه شب) را به ياد سياوش و پاكى او با پريدن از روى آتش جشن مى گيرند.
 روايت سياوش اوستا

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

روش آموزشی که ما به کار میبریم در کدام راستاست؟!

 روش آموزشی که ما به کار میبریم در کدام راستاست؟!
آموزش، تعلیم، بارآوردن، تربیت، پرورش، معلم، دانش آموز، مدرسه و چندین واژه دیگر را هر روز میشنویم و تکرار میکنیم و درباره آنها داد سخن سر میدهیم. به خیال خود آنها را تحلیل و تفسیر کرده و از نقش و جایگاه هر یک موعظه ها میکنیم. چنینی حقی را برای خود قائل شده ایم، چونکه سروکار هر روزمان با آنهاست و آنها را(به درستی) بخشی از زندگانیمان میدانیم.
هر معلمی بارها بحث در این باره را نظاره کرده و خود نیز گاهی یکی از طرفین گفتگو بوده است. وجود و بروز اختلاف در تفسیر واژه ها و نقش و جایگاه و وظایف آنها گاهی چنان شدت یافته، که به حاشیه های نامرتبطی نیز کشانیده شده است!
اینها نشان از وجود مسئله هایی است که برای معلم ایجاد شده ولی تا کنون بدون حل مانده اند. مسئله را باید حل کرد. اما ابتدا باید مفاهیم و تعاریف را بلد بود و اصول اولیه را شناخت تا بر پایه آنها و با استناد به آنها به حل مسئله پرداخت. بر این اساس لازم است اقدام به یادگیری این تعاریف کرده و حتی هر از چند گاهی مروری بر آنها داشته باشیم.
  
 آموزش: یکی از تعاریف آموزش، سپردن دانستنی ها به دیگران است. آموزش باید زمینه ساز ایجاد تغییرات گردد. این چنین آموزشی کارا بوده و بر توانایی فرد برای انجام برخی کارها می افزاید. از طرفی آموزشی که به کار می آید مبتنی بر دانستنی های مفید است. لذا برای آموزش کارا یعنی ایجاد تغییر و افزودن بر تواناییهای افراد، باید دانستنی های مفید را به آنان داد. در اینصورت میتوان به ایجاد زمینه برای کارامد کردن تواناییها امیدوار بود، و گرنه ممکن است آموزش هیچ تحولی در فراگیر ایجاد نکند.
با وجودی که از تلقین و تکرار به عنوان یکی از انواع روشهای آموزش نام میبرند، اما چون پدیدآورنده توانایی و خلاقیت نیست وحتی ممکن است باعث محدود کردن آنها نیز بشود، با تعریف آموزش فاصله ای بسیار داشته و نمیتوان آنرا در این تعریف گنجاند. چرا که آموزش درست آنست که زمینه ساز پرورش گردد.
پرورش: پرورش را شکوفا کردن و به کار آوردن تواناییهای درونی و استعدادهای ذاتی و طبیعی انسان تعریف کرده اند. از آنجایی که ریشه و اساس این شکوفایی، در خود پرورش یابنده است، پس کار معلم نه تعیین مسیر و درست کردن قالب برای شخصیت دانش آموز، بلکه فراهم کردن شرایط و بسترهای لازم برای این شکوفایی است. به تعبیری در کار پرورش، طبیعت و نیروی درونی فراگیران اصل است و تحمیل کردن بینشها و ایدئولوژیها و خواسته های دیگران(بار آوردن) مغایر با تعریف آن میباشد.
بار آوردن: ایجاد دگرگونی و تغییراتی که صاحبان قدرت میخواهند، بار آوردن گفته میشود. و دامنه صاحبان قدرت از معلم و پدر و مادر گرفته تا برنامه ریزان آموزش و پرورش و سیاستمداران حاکم و یا بزرگان مذهبی میتواند گسترده باشد.
در بار آوردن اصل بر ایجاد تغییراتی است که قبلاً از طرف معلمان، سیستم آموزش و پرورش، حاکمیت و یا دیگران هدفگذاری شده اند. لازمه چنین تغییراتی استفاده از اجبار و فشار است. و از آنجایی که قاعدتاً منجر به بروز ناسازگاری و جدال مابین سرشت انسانی و اهداف کانالیزه شده میگردد، نتایجی از قبیل تنفر، بیزاری، لجبازی، سرکشی و طغیان به بار می آورد.
پرورش، فراهم سازی زمینه برای نمایش تواناییهایی است که بر پایه فعالیت آزاد انسانی استوارند. در صورتیکه بار آوردن، بیشتر با دستور دادن، تحمیل کردن، شکل دادن، ایجاد عادات و لذا با محدود کردن فعالیت طبیعی و اطاعت بی چون و چرا همراه است.
ناگفته پیداست آموزشی که زمینه ساز "پرورش" است با آموزشی که در خدمت "بار آوردن" باشد، تفاوت اساسی دارد. پس لازم است ما معلمان گاهی از خود بپرسیم: "روش آموزشی که ما به کار میبریم در کدام راستاست؟!

بعضی رسم ها !!

   ابونصر کندری (عمیدا لملک) با اشاره ی خواجه نظام الملک و  به دست پادشاه وقت کشته شد، واپسین لحظات عمر پیامی برای خواجه فرستاد:
     "رسم وزیر کشتن در این دولت نبود و تو این رسم نهادی و به تو نیز سرایت کند!! "
        والبته همان شد که ابو نصر پیش بینی کرده بود و چند سال بعد خواجه بزرگ نیز گرفتار تیزی تیغ شد و گردنش را بباخت !!
       بله همین طور است، بعضی رسم ها وقتی شروع شوند، جائی و زمانی برای توقّف نخواهند داشت، می روند و می روند، تا روزی شروع کننده آن رسم ها را نیز در بر خویش بگیرند
       قدیمی ها چه خوب گفته اند، کسی که در آستین خود مار بپروراند تا دیگران را بگزد و نابود سازد روزی صاحب آستین را هم خواهد گزید!!
      امام علی در همین خصوص می گوید (نهج – حکمت 349)
      "هر که شمشیر ستم بر سر دیگران بیرون بکشد، خود با همان شمشیر کشته
      خواهد شد "
     جای امّا و اگر، نیست، سنّت همیشه ی تاریخ همین بوده که چاه کن، خود همیشه ته چاه است به خصوص اگر پای ظلم و ستم اجتماعی در میان باشد، انسانی صاحب قدرت خود را مالک کرور کرور انسان بداند و به گمان خود مالک رقاب رعیت و خداوندگار بشر است، آنگاه با خدعه و فریب زیر پای دیگران را خالی کند و اندک مخالفت ها را هم با تیغ تیز شمشیر و یا داغ و درفش، پاسخ دهد این انسان باید در انتظار همان سرنوشتی بماند که امام علی گفت، با همان شمشیر بیرون کشیده ی خودش روزی هلاک خواهد شد، جای تردید نیست، دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد!!! اما چه باید گفت که اصل حرف، همان بود که آن امام هُمام گفت ،عبرت ها چه زیاد و عبرت گیر ها چه کم اند !! 

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

23 اسفند 1385 سال روز " رستاخیر خود آگاهی صنفی - اجتماعی معلمان " گرامی باد

سخن معلم :




روز سه شنبه بود ، 23 اسفند سال 1385 ...


با یکی از همکاران مدرسه قرار گذاشتم که با هم و با موتور یک بلند گو را به میدان بهارستان ببریم .


ساعت 9 صبح حرکت کردیم .


یکی از همکاران زنگ زد و گفت که میدان بهارستان را پر از نیرو کرده اند و به هر کسی  که مظنون می شوند او را بازداشت می کنند ، این جا نیا !


با این حال چون با آقای محمد داوری که فعلا در زندان هست قرار گذاشته بودم به بهارستان رفتیم .


همه جه لبریز از نیروهای ضد شورش بود ...


چون بلند گو سنگین بود به همکاران گفتم که اجازه دهید آن را در مدرسه بهارستان بگذاریم و بعد برویم .


اما به محض این که از همکاران جدا شدم در آن سوی خیابان توسط افراد لباس شخصی مجهز به بی سیم دستگیر شدم .


ساعت حدود 10 صبح بود .


سریعا مرا به خرابه ای درست روبه روی مجلس منتقل کردند .


در آن جا بود که تعدادی از همکاران را دیدم ...


گوشه ای نشسته بودم که یکی از معلمان منطقه 18 را دیدم که دوان دوان به سوی من می آمد. به او گفتم تو این جا چه می کنی ؟


گفت : " وقتی دیدم شما را گرفته اند به دور از مردانگی و جوانمردی بود که من شما را تنها بگذارم .... "


برای معلمان چقدر نیرو آورده بودند ...


باور کردنی نبود !


پس از حدود 3 ساعت مرا سوار اتومبیلی کرده و به پلیس امنیت واقع در حوالی بازار منتقل کردند .


در آن جا بود که برخی از همکاران را دیدم ، آقایان بهشتی ، باغانی ، اکبری ، کمالی ، داوری ، قشقاوی و...


تا حدود ساعت 5 بعد ظهر آن جا بودیم بعد با یک ون ما را به اوین منتقل کردند .


در میانه راه با بچه ها می گفتیم و می خندیدیم ، حتی در بازجویی ها گفتند که شنیده ایم در راه گرم گرفته بودید و می زدید و می رقصیدید !


یک رقصی نشانتان بدهیم که فراموش نکنید ...


برای اولین بار بود که به اوین می آمدیم ، جلوی زندان نسبتا شلوغ بود .


زیاد معطل شدیم . سرانجام ما را از راهی پر پیچ خم به سمت بالا بردند . بعدا فهمیدیم که نامش 209 است .


به محض ورود چشم بند زدند . تمام وسایلمان را گرفتند . عکسبرداری کردند و لباس مخصوص زندان دادند هرچند تا آخرین روز از پوشیدن آن امتناع کردم !


اول فکر می کردیم که تا عید آزاد می شویم اما حس ششم می گفت که عید هم مهمان آنجا هستیم .


لحظه تحویل سال حدود ساعت 3 صبح بود .


به احترام این لحظه برخاستم و مروری بر خاطرات خود در سال گذشته کردم .


پس از ادای دعای تحویل سال کمی بیدار بودم و بعد خوابیدم ...


لحظه غریبی بود ...


حوادث و وقایع و نیز بازجویی های آن جا هرگز از خاطرم محو نخواهند شد ...


اما پیش خود راضی بودم چراکه به رسالت و وظیفه درونی خود عمل کرده بودم و معلمان را تحسین می کردم .


23 اسفند سال 85 به عنوان روزی تاریخی و به عنوان سال روز رستاخیز خود آگاهی صنفی معلمان در یادها باقی خواهد ماند .


به یاد آن روزها ...